یاقاضی الحاجات
دوست خوبم سلام
دلم زکف سرزلف تورارها نکند
من وزقید تو وارستگی؟ خدانکند!
یافارس الحجاز(عج)ادرکنی
<چشمت به غمزه مارا...>مست وخراب کرده
خاک وجودمان را،لبریزآب کرده
یک روز عهدبستم،روزدگرشکستم
چشمت برای این جرم ماراعذاب کرده
جمعه سرنمازم کردم تورادعائی
ازجاده ی مه آلود باشد که بازآئی
بازآکه دست های عشاق،خسته ترشد
ازدست این جدائی دلهاشکسته ترشد
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم واهلک اعدائهم
یاذالجلال والاکرام
دوست گلم سلام
ازدوستی مرادهمان دوست است بس
جزدوستی ز دوست تمنا نمی کنم
یااباصالح المهدی(عج)
غمی به وسعت دلت،نشسته کنج سینه ام
واشکها گریه ها،نشانه های انتظار
بیا بیاکه بی توشب سپیدرونمی شود
بیاکه تاسحرشودشبانه های انتظار
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم واهلک اعدائهم
یاذالجلال والاکرام
دوستان خوبم سلام
سلام به نور،به آفتاب،به نسیم،به آغاز،به گل،به باغ
دوباره سلام،سلام به دوباره بودن به تکرار...
اعیاد پربرکت شعبانیه برهمه ی شما مبارک
شعبان شدوپیک عشق از راه رسید
عطرنفس بقیه الله(عج) رسید
باجلوه ی سجاد(ع)وابوالفضل(ع)وحسین(ع)
یک ماه وسه خورشیددراین ماه رسید
یارب العالمین
سلام دوست خوبم
خوشابه حال آنان که درکلاس انتظارحتی یک جمعه غیبت ندارند.
یابقیه الله(عج)
مردمکانم چنان به دیدارتوسعی کردندکه چشمانم،چشمه ی زمزم شده،اما
چه سود؟! که اسماعیل دلم جز به ترنم نگاه توسیراب نمی شود!
کجائی ای باران؟
اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم واهلک اعدائهم
هوالستار
دوست خوبم سلام
مهربه ژرفای خود پی نمی بردتا آنگاه که ساعت فراق می رسد.
یافارس الحجاز(عج)ادرکنی
این هفته هم گذشت تواما نیامدی حرفی که از ورودشمادرکتاب نیست
روزی تومی رسی همه جا دادمی زنند
آن روز خواهشی که بدون جواب نیست
برای سلامتی وظهوریوسف زهرا(س)صلوات
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم واهلک اعدائهم
لااله الاالله الملک الحق المبین
میرداماد
میرداما دشنیدستم من
که چوبگزید بن خاک وطن
برسرش آمدواز وی پرسید
ملک قبرکه:من ربک من؟
میربگشاد دوچشم بینا
آمداز روی فضیلت به سخن
اسطقسی است بدو داد جواب
اسطقسات دگر زاومتقن
حیرت افزودش ازاین حرف ملک
برد این واقعه پیش ذوالمن
که زبان دگراین بنده ی تو
می دهد پاسخ ما درده فن
آفریننده بخندید وبگفت:
توبدین بنده ی من حرف مزن
اودرآن عالم هم زنده که بود
حرفهازد که نفهمیدم من!
نیما یوشیج
ن:نوشته ای که به من حال خویش رابنویس
نوشتنی نبود حال من ، بیا وببین
ابوالحسن فراهانی
و: وعده ی آمدن مده،غصه ی هجربس مرا
برسرآن فزون مکن غصه ی انتظارهم!
جامی
ه:همه هست آرزویم،که ببینم از توروئی
چه زیان تورا،که منهم برسم به آرزوئی؟
فصیح الزمان شیرازی
ی:یار آمده بود بر سر مهر
بی مهری روزگارنگذاشت
وفای قمی
به امیددیداردر1/6/88
گ:گرچه می دانم قسم خوردن به جانت خوب نیست
هم به جان تو که یادم نیست سوگندی دگر!
نظیری نیشابوری
ل:لبش به خنده وچشمش به غمزه می گویند:
که خون هرکه بریزیم خون بها اینجاست
آقاباقی نهاوندی
م:من اگر دل به تو دادم تو زمن دل بردی
گرگناه است محبت،توگنهکارتری!
عمادخراسانی
غ:غیرازوصال نیست خیال دگر مرا
ترسم خدانکرده خیال دگرکنی
فروغی
ف:فرهادرفت وکوه ملامت به جاگذاشت
کارتمام ناشده ای رابه ما گذاشت
مولائی تونی
ق:قصه ی لیلی ومجنون پای تاسرخوانده ایم
هم تواز لیلی فزونی،هم من از مجنون او!
هلالی جغتائی
ک:کسی از دفتر من درس اقبالی نمی گیرد
مصیبت نامه ام از من کسی فالی نمی گیرد
شاپور تهرانی
ط:طفل اشکم خویش رارسوای مردم کرده است
می دودهرسو،نمی دانم که راگم کرده است
خسروی
ظ:ظاهرقرآن چوجان آدمی است
که نقوشش ظاهروجانش خفی است
مولوی
ع:عاشق آن نیست که هرلحظه زندلاف محبت
مردآن است که لب بنددوبازوبگشاید
قاآنی شیرازی
ص:صفائی بوددیشب باخیالت خلوت مارا
ولی من باز پنهانی توراهم آرزوکردم
حکیم پرتوی
ض:ضیافت می کندهردم به شیرینی لبت جان را
هزارت جان فدابادا چنین دارندمهمان را
سلمان ساوجی