اول خدا
دركافه...
كنج ديوار...
روبه روي هم...
و چه خوب كه قهوه را نخورديم !
حرف هايمان به اندازه ي كافي
تلخ بود...!
" ؟ "
اول خدا
پاي لرز عشقت
نشسته ام
خربزه ي شيرينم !
" سامره حميديان "
اول خدا
آن كه خداحافظي مي كند
اميد است كه برگردد.
بي خداحافظي رفته را
خدا مي داند...
اول خدا
در اين كوچه باد نمي آيد
باران ني آيد
اما...
تو بيا !
" مژگان عباسلو "
اول خدا
كفش هم اگر تنگ باشد
زخمي مي كند
واي به روزي كه
دل تنگ باشد...
" ؟ "
اول خدا
به تمام ضماير متصل
به تمام ضماير منفصل
بدبين شده ام
اين همه حرف اضافه براي چيست ؟
وقتي تو با من نيستي.
با ، بي آنكه بداند بي، مي شود
از تمام جملات خبري مي ترسم...
" پريسا كشاورز حميد "
اول خدا
بعضي " آه " ها را هر چقدر هم كه از ته دل بكشي
باز هم سينه ات خالي نميشود
امروز سينه ي من
پر است از آن " آه " ها .
" ؟ "
اول خدا
"مهندس و كارگر آلماني چه مي داند هيات امام حسين "ع" و بيمه ي ابوالفضل " ع " و دست با وضو يعني چه.
ماشين هام را صفر مي فرستم پيش درويش مكانيك، تا پيچ شان را باز كند و دوباره با وضو ببندد،
با نفس حقش سفت كند پيچ ها را از سر... از كارخانه آلماني اش بپرسي، هيچ خاصيتي ندارد اين كار،
اما وسط جاده و بيابان، بچه هاي گاراژ قيدار خاصيتش را بخواهند يا نخواهند، مي فهمند...
اتول هم بايد موتورش صداي «هو يا علي مدد» بدهد و چرخش به عشق بچرخد...
گرفتي؟ "
" قيدار " رضا اميرخاني
اول خدا
سـلامتــي اون رفيقي كہ مــــجازيـه
اما
يـه جوري واســــت سنـگ صـــــبوره
كہ هيـــچ كـدوم از رفيــــقاي واقـعـيت
بـه گَـــــــرد پاش نمي رسن !
" ؟ "
اول خدا
گاهي شلوغي پياده رو بهانه ي خوبي ست
كه دست هاي كسي را
براي هميشه گم كني...
"ليلاكردبچه "
اول خدا
من انتظار تو را مي كشَم….
و تو …
مرا از انتظارت مي كٌشي ….
لعنت به هرچي فتحه و ضمه و كسره ……..
" ؟ "