صفحه ها
دسته
....
يادياران قديمي نرود از دل تنگ...
سایت
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1387909
تعداد نوشته ها : 878
تعداد نظرات : 1097

Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 

اول خدا

 

در حال گفتن املا بودم که احسان برای رفتن به دست شویی اجازه گرفت

و از کلاس بیرون رفت . من کارم را ادامه دادم.

وقتی احسان برگشت ، کنار میزش رفتم و پرسیدم : خوب تا کجا نوشتی؟

بابک فاتحانه جواب داد : همه اش را نوشته .

- کِی نوشته ؟ او که در کلاس نبود !

- خوب ما براش نوشتیم !

و رو به احسان کرد و گفت :

- کیف کردی ،جا نموندی ؟ خوب ، حالا جون بکن و بقیه اش رو همراه

مابنویس داداش .

لحنش پر از صداقت و شیرینی کودکانه ای بود .

در مقابل این همه پاکی و راستی چه می توانستم بگویم ؟

                               

                                  " خانم اجازه ؟  / زهرا ملکی نیا "

 

دسته ها : خانم اجازه ؟
پنج شنبه 9 2 1389

 

اول خدا

 

هر حرف و صدایی را که می خواستم آموزش دهم از بچه ها می خواستم

 کلماتی بگویند که همان صدا را داشته باشند.اشتباهات بچه ها در اولین

صداها و حرف ها قابل اغماض و طبیعی است.وقتی از مجتبی خواستم

کلمه ای بگوید که اول آن صدای " آ " داشته باشد و او سریع گفت :

آناناس ! خوشحال شدم و تشویقش کردم .

اما چند روز بعد وقتی خواستم کلمه ای بگوید که " ب " داشته باشد .

باز هم گفت : آناناس !

و روز های دیگر و روزهای دیگر...

- کلمه ای که " د " داشته باشد .

- آناناس !

- کلمه ای که " اَ " داشته باشد.

- آناناس !

- کجای آناناس " اَ " دارد ؟

بچه ها می خندیدند و مجتبی هم .

- کلمه ای که " م " داشته باشد.

- خانم اجازه ! آناناس !

و خلاصه انگار آناناس مجموعه ی همه ی حرف ها و صداها بود.

به فکر چاره افتادم . دو سه تا قوطی کمپوت آناناس به مدرسه بردم .

زنگ آخر آن ها را در کیف مجتبی گذاشتم :

" این جایزه ی خوب نوشتنت و این که پسر بسیار خوبی هستی " .

برق نگاهش خیره کننده بود . برای رفتن به خانه بال درآورده بود .

پس فردا هنگام تدریس حرف " س " خواستم کلمه ای بگوید که صدای

آخر آن " س " داشته باشد .چند کلمه گفت غیر از آناناس !

کمپوت ها معجزه کرده بودند!

 

                            " خانم اجازه ؟  / زهرا ملکی نیا "

 

دسته ها : خانم اجازه ؟
چهارشنبه 8 2 1389
X