اول خدا
عکسی از صورت ماهت ، توی قاب آسمونه
که نمی ذاره دل من ، غافل از یادت بمونه !
اول خدا
خورشید را می نگرم
و...
می گریم
و تو را
نادیده گریسته ام !
" مصطفی صابری"
اول خدا
رفتی ولی کجا ؟! که به دل جا گرفته ای
دل جای توست ، گرچه دل از ما گرفته ای
دلتنگتم آنیما
به نام خدا
سلام ، اما دو سه نقطه کمی حالم خراب است
ببین حتی خطوط نامه ام پر اضطراب است
مپرس از حال و روزم خسته روح و بی قرارم
کویری دور و تنهایم که دستم دور از آب است
خودم را لا به لای عابران گم کرده ام باز
در این شهری که هر کس چهره اش پشت نقاب است
هوا این جا مه آلود و همیشه تکه ای ابر
لجوجانه به فکر سیطره بر آفتاب است
تو را تا نامه ی بعدی به شدت دوست دارم
تو را که چشمهات ، آمیزه ی شعر و شراب است
" کورس احمدی "
اول خدا
.
.
و
خدا
عاشق که میشه ،
همه چراغارو خاموش میکنه، جز چند تا شمع...
و شروع میکنه به شعر سرایی و شعر خوانی...
اونوقت اگه به آسمون نگاه کنی ،
غزل های خدا بهت چشمک می زنن،
و شاه بیت غزل هاش هم که همیشه ،
ماهه !
مثل تو که ماه منی ...
"فاطمه انتظار"
به نام حضرت دوست
کد پستی : دو تا اشک و سه تا آه
نویسنده : غریبی کوچه ی چاه
به او که خواب هایم کرده شیرین
خیابان محبت ، کوچه ی ماه!
می خواستم که خواب و خیال خودم شوی
رویا شوی ، امید محال خودم شوی
درمن دوید لرزه و سرگیجه ام گرفت
آوردمت دلیل زوال خودم شوی
هم در دلم شناور و هم بر تنم روان
ماهی و ماه حوض زلال خودم شوی
هر روز بیشتر به تو نزدیک می شوم
چیزی نمانده است که مال خودم شوی
حالا تو چشم های منی ، ابر شو ببار
تا قطره قطره گریه به حال خودم شوی
عاشق نمی شوی ، سر این شرط بسته ام!
نه... حاضرم ببازم ومال خودم شوی.
"مهدی فرجی "
ماه من !پرده از آن چهره ی زیبا بردار
تا فلک لاف نیاید که چه ماهی دارد !
بخشیدی دیگه؟!خواهش می کنم!
به نام خدا
"مرگ قو"
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور وتنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ زیبا
کجا عاشقی کرد ، آن جا بمیرد
شب مرگ ، از بیم آن جا شتابد
که از مرگ غافل شود ، تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی ، به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا بر آمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی ! آغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد.
"دکتر مهدی حمیدی "
به نام خدا
محبوبم !
اشکهایت را پاک کن
زیرا عشقی که چشمان ما را گشوده
وما را خادم خویش ساخته
موهبت صبوری و شکیبایی را نیز
به ما ارزانی می دارد.