اول خدا
رفته ای
و من هر روز
به موریانه هایی فکر می کنم
که آهسته و آرام
گوشه های خیالم را می جوند .
تا بی "خیال" نشده ام
برگرد !
" رضا کاظمی"
اول خدا
حالا دیگر
نه از حادثه خبری هست
و نه از اعجاز آن چشم های آشنا
از دلتنگی ها هم که بگذریم
تنهایی
تنها اتفاق این روزهای من است...
" فاطمه عباسی "
اول خدا
تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم
درست مثل همانی که فکر می کردم
شبیه . . . ساده بگویم کسی شبیهت نیست
هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم
تو جان شعر منی و جهان چشمانم
مباد بی تو جهانی که فکر می کردم
تمام دلخوشی لحظه های من از توست
تو آن آن زمانی که فکر می کردم
درست مثل همانی که در پی ات بودم
درست مثل همانی که فکر می کردم
" مریم سقلاطونی "
اول خدا
فکر ها علیل، ذکرها عبث
اوج ها به قدر سقف یک قفس
پای ما مسافر است
جاده ها ولی
به مقصدی حقیر ختم می شوند
ما کلاف پیچ پیچ کوچه ها
شما؛
در زلال مغز آسمان رها
فکر می کنید حجم این قفس ملولمان نمی کند؟
چرا، ولی چه فایده؟
آسمان قبولمان نمیکند
حال ما دچار عادت زمانه ایم
شانه می کنیم! سرمه می کشیم! عشوه می کنیم!
مرد های بعد قطعنامه ایم !
" آرش شفاعی "
اعلام پذیرش قطعنامه598شورای امنیت از سوی ایران
اول خدا
چگونه شرح دهم بت پرست یعنی چه؟
کسی که دل به تو یک عمر بست یعنی چه؟
برای لحظه ی اول که دیدمت ناگاه
نخورده تجربه کردم که مست یعنی چه؟
گذشتی و نگذشتم که خاطرت باشد
کسی که پای دلش مانده است یعنی چه؟
گلایه می کند از گریه ام خدا اما
زمین نخورده بفهمد شکست یعنی چه؟
تو را که ترک کنم تازه بعد می فهمی
که انتقام من و ضرب شصت یعنی چه؟
" الهام دیداریان "
اول خدا
حالا که دنیا بهترین جا برای رشد کردن و بزرگ شدن است .حالا که زندگی بهترین
مسیر برای رسیدن به توست ، دلم می خواهد حواسم را بیشتر جمع کنم و ببینم چه
آدم هایی زودتر می رسند و چه آدم هایی راه را اشتباه می روند ، گم می شوند و
هیچ وقت نمی رسند. آدم های خوب - آن ها که تو دوستشان داری - حتماً
نشانه هایی دارند . من یکی از این نشانه ها را پیدا کرده ام :
آن ها دیگران را به خودشان ترجیح می دهند ، حسود نیستند و همه چیز را فقط برای
خودشان نمی خواهند .
این موضوع را در سوره ی " حشر " پیدا کردم . آیه ای که خواندم درباره ی
ویژگی های انصار بود ، همان هایی که به مهاجران پناه دادند . راستی یادم رفت
بگویم این انصار خیلی دوست داشتنی هستند .
" و کسانی که پیش از آمدن مهاجران در دیار خود بوده اند و ایمان آورده اند ،
آن هایی را که به سویشان مهاجرت کرده اند ، دوست می دارند و از آنچه مهاجران
را داده می شود ، در دل احساس حسد نمی کنند و دیگران را بر خویش ترجیح
می دهند و آنان که از بخل خویش در امان مانده باشند رستگارانند ".
خیلی سخت است . داشتن این همه خوبی با هم خیلی سخت است .
برای این که آدم مثل آن ها بشود ، حتماً باید خیلی زحمت بکشد و تو هم باید
خیلی کمکش کنی . این طور نیست ؟
اگر قول بدهم مواظب روحم باشم و برای بزرگ شدنم زحمت بکشم ، قول می دهی
حسابی کمکم کنی ؟
" عرفان نظر آهاری "
اول خدا
تقصیر خودم نیست
تو را که می بینم
هز چه از بر کرده بودم ، از برم می رود
تو را که می بینم
همه ی واژه ها نا گفته می مانند
تا همیشه چیزی برای با خودم تکرار کردن داشته باشم !
همه ی اینها تقصیر حرارت حضور توست
سنگینی حرم حضور تو را
پاسخی جز سنگینی سکوتم نمی یابم
تقصیر خودم نیست که تو را که می بینم
چیزی برای گفتن ندارم
" مهدیه لطیفی "
اول خدا
آه ، ای عشق تو در جان و تن من جاری
دلم آن سوی زمان
با تو آیا دارد
ــ وعده ی دیداری ؟
ــ چه شنیدم ؟
تو چه گفتی ؟
ــ آری ؟!
" حمید مصدق "
اول خدا
اگر چه عاشق برفم بهار هم خوبست
بدان به خاطر تو انتظار هم خوبست
تمام عمر خودم را گریختم از عشق
برای ماندن با تو فرار هم خوبست
دلم به خلوت تابوت رفت دلتنگم
ولی برای دل من مزار هم خوبست
دلم گرفت حضور مجددت تب کرد
بیا دوباره به اینجا "قرار" هم خوبست
سئوال حال بدم را نپرس ای خوبم
که می رسد نفسی روزگار هم خوبست
به عرضتان برسد محض اطلاع شما
که گاه خنده ی تحت فشار هم خوبست
" سید علی سلامتی طبا "
اول خدا
دل کندن از تو راحت نیست
وقتی نگاهم داشته ای با چشم هایت؛
مثل حکایت یک قطار و یک مُرتاض!
" رضا کاظمی "