اول خدا
جورج گفت « خدا کوتاه قده و چاق»
نیک گفت «نه بلنده و لاغر»
لن گفت «ریش داره سفید و بلند»
جان گفت «نه خیر صورتش رو اصلاح کرده»
ویل گفت «سیاهه» باب گفت «سفیده»
رودنا گفت «زنه»
من لبخندی زدم اما اصلاْ نگفتم که
خدا برام عکس امضاء شده اش رو فرستاده ...
" شل سیلور استاین / ترجمه از : احمد پوری "