اول خدا
من با تو چقدر ساده رفتم بر باد
تو نام مرا چه زود بردی از یاد
من حبه ی قند کوچکی بودم که
از دست تو در پیاله ی چای افتاد
گیسوی تو قصه ای پر از تعلیق است
جمعی است که حاصلش فقط تفریق است
موهات چلیپایی و ابرو کوفی
خط لب تو چقدر نستعلیق است
زنبیل پر از ترانه در دستش بود
یک نامه ی عاشقانه در دستش بود
ختم صلوات داشت باران انگار
تسبیح هزار دانه در دستش بود
از بس که دچار نحسی و چله شدیم
از دست زمین و آسمان ذله شدیم
پا بر سر ما گذاشت هر کس برخاست
یک عمر برای دیگران پله شدیم
"جلیل صفربیگی "