اول خدا
اي سينه ي تو ساحل امواج خروشان
آوازه ي گيسوي تو چون جنگل گيلان
نه رودكي و حافظ و عطار ، نه سعدي
كامل نسرودند تو را در دو سه ديوان
از نيل نگاه تو نشد رد شود اين بار
موساي دلم باز به اعجاز فراوان
وقتي كه به تو مي رسم آرام ندارم
چون كفر مسلّم كه رسيده ست به ايمان
مجنون ترم از هر چه كه ديديد و شنيديد
هر روز بيابان به بيابان به بيابان
يك عمر گذشت و به خدا فكر نكرده ست
اين يوسفِ در چاه تو يك لحظه به كنعان
انداخته ام زير قدم هات دلم را
بايد كه كمي پا بخورد قالي كرمان!
" رضا نيكوكار "