یا من هوالکبیر المتعال
بی تو از چادر گلدار بدم می آید
ازنگاه در و دیوار بدم می آید
آنقدر دیر رسیدی به شب راه آهن
که ز دهقان فداکار بدم می آید
"پدرت روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت"
دارد از مردم بازار بدم می آید
سیب از چشم درختان سپیدار افتاد
از درختان سپیدار بدم می آید
تو نباشی، دگر از هرچه شبیه آب است
یا اباالفضل"ع"علمدار بدم می آید.
"حامد حسین خانی"