به نام هستی بخش
می دوم خیس توی خیابان
می سپارم خودم را به باران
می زنم خسته از شهر بیرون
گامی آهسته ، گامی شتابان
مقصدم را نمی دانم امشب
دیگر اما مهم نیست چندان !
پشت سر هو...هوی...زوزه ی باد
پیش رویم صفی از چناران
پا به پای غمت می سرایم
دفتری نغمه های پریشان
رفتی اما نگاهم به راهت
سوسویی می زند سخت لرزان
این غزلواره تقدیم چشمت
یادگار شبی زیر باران.
"محمد حسین انصاری نژاد"