د : دلا در گریه وصل یار می خواه
دعا هنگام باران مستجاب است !
"آذری طوسی"
ذ : ذره ذره مگر از مهر تو بردارم دل
ور نه دل بر نتوان داشت به یک بار از تو
"اهلی خراسانی"
ر : رفت و بی او زنده ماندم ، سخت جانی را نگر
آمد و مردم ز خجلت ، شرمساری را ببین!
"صهبای قمی"
ز : زحمت چه می کشی پی درمان ما طبیب
ما به نمی شویم و تو بدنام می شوی
"شرف قزوینی"
ژ : ژاله از لاله های روی نگار
دم به دم می چکد به لیل و نهار
" ؟ "
س : سرتا قدمم رفته به تاراج نگاهی
از چشم و دلم مانده همین ، اشکی و آهی
"طاهر تویسرکانی"
ش : شبی در خواب ، او را با رقیبان در سخن دیدم
نبیند هیچکس در خواب یارب آنچه من دیدم !
"رفیع خان باذل"
ص : صاف چون آیینه می باید شدن از خوب و بد
هیچ چیز از هیچکس در دل نمی باید گرفت
"صائب"
ض : ضرب شمشیر تو را نازم که در هر ضربتی
جان سلمان را حیات جاودانی می دهد
"سلمان ساوجی"