یا رب العالمین
دوست خوبم سلام
گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را
ای نور دیده ! جان و دل اهدا کنم تو را
یا ابا صالح "عج" مددی مولا
رفته بودی باز برگردی چه شد ؟
هدیه ی ما را نیاوردی چه شد ؟
زورق تو در کدامین باد رفت ؟
بیرق تو سال ها از یاد رفت
گفته بودندم می آیی ، حرف بود ؟
پس نیایی انتظارم را چه سود ؟
آسمان از یاد باران رفته است
عشق از ابعاد انسان رفته است
دشت دیگر هیچ بارانی ندید
اندکی بعد از تو مهمانی ندید
عقده ها در چشم ها جاری شدند
روز های هفته تکراری شدند
بعد تو از مردها افسانه ماند
جسم هایی خسته کنج خانه ماند
ساده می گویم مرا درد شماست
ترسم از تکرار در دیروزهاست
ای شکوه بی غروب بیکران
کی شکوفه می کنی از جمکران
پای یک وعده نشستن تا کجا ؟
دل به یک آدینه بستن تا کجا ؟
رفته بودی باز گردی عزیز
آبروی شعرهایم را نریز
"مهدی فرجی"
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک اعدائهم