یا قاضی الحاجات
دوست خوبم سلام
غزل برای تو سر می برم عزیزترین !
اگر شبانه بیایی به میهمانی من
یا ابا صالح المهدی "عج"
دوباره یک شب دیگر دوباره تنهایی
دوباره این من و این امتداد یلدایی
ستاره می چکد از چشم های بسته ی صبح
میان بستر تاریک ناشکیبایی
امید نرگسی ام آن حضور نامریی است
غروب بی کسی ام آن طلوع رویایی است
به پیشواز تو می آیم ای حقیقت سبز!
چرا به خلوت پاییزی ام نمی آیی ؟
همیشه مشتعلت فوج فوج ، پروانه
هماره منتظرت موج موج ، دریایی
بیا طراوت شرقی ! بیا و قسمت کن
میان پنجره ها یک بهار، زیبایی
غزل کم است و زمینی است آی حافظ خون
بخوان قصیده ای از عشق های بالایی
" حمید رضا حامدی "
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و اهلک اعدائهم