اول خدا
مثل مسافرهای تنها مانده در راهم
خرمای مقصد بر نخیل و دست کوتاهم
من می توانم آنچنان باشم که می خواهی!
تو می توانی آنچنان باشی که می خواهم ؟!
من می توانم سایه ای باشم به دنبالت
تو می توانی آسمان باشی به همراهم
یک روز می گویی : که از خاطر ببر ما را
یک روز می گویی : که از یادت نمی کاهم
تو می توانی تا کنی با دیگران هر جور
باور ندارم نازنین حالا تو با ما هم.......
" مریم رازقی "