اول خدا
شاعری سالخورده ، یکی از ملک زادگان گرجستان را به اسم
" آدم میرزا "مدح کرد ولی به شاعر صله ای داده نشد. قطعه ی دیگری
گفت ، باز هم موثر واقع نشد!
روزی در مجلسی در عالم چرت بود ، ناگاه سر برداشته به میرزا خطاب
کرده ، می گوید :
- خدا شاه جنت مکان " شاه عباس " ماضی را بیامرزد ، اگر شما را
" آدم " نام نمی نهاد ، کسی چه می دانست که شما آدمید ؟!
میرزا می خندد و او را صله می بخشد و آدمیت ظاهر می گرداند !
" نیش و نوش "