به نام حضرت دوست
دوست خوبم سلام
نامه ی جرم مرا روز جزاباز نکن
من به امید عطای توخطاکارشدم
یااباصالح المهدی(عج)ادرکنی
تمام مطلع انسان
سلام برتو که هستی،تمام مطلع انسان
وجاده بی تو وچشمت عجیب مانده پریشان
دوباره جمعه ی دیگر،جوانه زدگل شعرم
وآسمان تغزل،گرفته بی تو که باران
تمام شعرنگاهم و واژه واژه ی غربت
وسطر سطرشقایق وجمله جمله ی ایمان
همه،همه،نه فقط من،کتاب آمدنت را
ورق زدیم که شاید...ولی چه بی سروسامان
کدام پنجره رامن،گشوده ام که بیائی؟
کدام خاکی قلبم،برای اوست خیابان؟
سکوت می کنم انگار واژه نیست وحرفی
نمانده است برایم،پراز گناهم وعصیان
غروب دردغزلها،طلوع آمدنت شد
بیاکه قصه ی عمرم نمانده است به پایان
(مریم خجسته)
اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم واهلک اعدائهم