اول خدا
" آگهی خراسانی "شاعر زمان صفویه سرگذشتی شنیدنی دارد.
او از فضلای عهد خود بود و به علت حرص مال دنیا کارهای ناشایستی
می کرد ، از قول پادشاهان و بزرگان فرامین جعلی صادر می کرد وگاهی
نیز آن ها را هجو می نمود. منظومه ای به نام " شهر آشوب " ساخت
که در آن مردم و"امیرخان "حاکم هرات را هجو نمود.
حاکم دستور داد که دست و زبانش را ببرند تا دیگر مردم از دست و زبان
او آسوده باشند ، اما وقتی دست و زبانش را بریدند به نفع او تمام شد .
" سام میرزای صفوی "در " تحفه ی سامی " از او اسم می برد و می گوید :
دست راست او را بریدند ، مجبور شد با دست چپ بنویسد و غریب آن
که خطاط قابلی شد و قبل از بریدن زبان دچار لکنت بود پس از آن که
نوک زبانش را قطع کردند ، آن عیب او نیز رفع و نطق شاعر گویا شد!
" آسمان و ریسمان "