اول خدا
باید نگاهی
به سیم کشی قلبم بیندازم!
تازگی ها ،
زیاد با مغزم اتصالی می کند!!!
"میلاد تهرانی"
اول خدا
نمی شود دوستت نداشت
لجم هم که بگیرد از دستت
نهایتش این است که :
دفتر چه ی خاطراتم
پر از فحش های عاشقانه می شود…
" مهدیه لطیفی "
اول خدا
با یک عالمه فاصله از خودم
انتظار دارم به تو برسم !
از اول هم آرزوهایم محال بودند ...
" مهدیه لطیفی "
اول خدا
ماه اگرکه نیستی
شب مرا
ستاره باش !
لااقل
به قدر وسع خویش
نور در دلم بپاش !
" بهمن نشاطی "
اول خدا
قالی مادر بزرگ از دار زاییده شد....
و رشته هایش را حلقه ای کرد بر گردن پرنده.
پرنده قالی سالهاست که از دار جدا شده...
نمی دانم اگر بخواهم از موهایت قالی ببافم باید به
دارت بکشم؟!؟!؟!؟!
. . . . . . . .یا . . . . . . .
هان فهمیدم! تو بباف تا من اعدام شوم
" نکیسا زنوری "
اول خدا
این روزها
حالم خوب است
خوب ِ خوب !!
نه نشانی از دلتنگی
نه روزنی از سیاهی
و نه وسوسه ای از دل بسـ... ! ! !
. . .
نوشتنم را
بهانه ای نیست
جز گفتن این که
"من"
بعد از "تو"
به هیچ "او"یی
اجازه ی "ما" شدن
نداده ام
هنوز !!
" ؟ "
اول خدا
کودکی نکردم تا زودتر بزرگ شوم
و زمان چه دیر می گذشت !
امروز ، سال ها آنچنان زود می گذرند
که تمام زندگی برایم...
بچه بازی می نماید!!!
" میلاد تهرانی "
اول خدا
تا دشت هایی دور
لبخندهایم را کشیدم
انگار این لبخند
با ما نمی آید
با دیگران شاید .....
" شاهین رهنما "
اول خدا
میان شکستنی ها می جستمت
سنگهایم تو را به سینه می زدند
که شاید ، صدایی برخیزد
و ناله ای آه !
تو خود خودم بودی .
" ؟ "
اول خدا
گوش هامان از هم پر است
وچشمانمان چه خالی
از نگاه !
بیا این بار
با سکوت چشمانمان با هم
هم کلام شویم...
شایدحرف تازه ای زدیم...!
" ؟ "
اول خدا
نگذاریم که تاراج کند
دست بی عاطفه ی دیو غرور
خرمن حوصله را
نگذاریم که ابری باشد
آسمان آبی
بنویسیم به لوح دلمان
خانه ی دریا
این نزدیکی ست
رود باشیم و بپیوندیم
"سید رضا بنی فاطمه"