به نام خدا

یا علی ذاتت ثبوت " قل هو الله احد "

                 نام تو ، نقش و نگین امر" الله الصمد"

لم یلد از مادر گیتی و لم یولد چو تو

                  لم یکن بعد از نبی مثلت له کفوا احد!

ای خدای مرتضی علی "ع" گردی ازگام های فتوت او را بر سر جهانیان بپاش

 تا ریشه ی نامردی در جهان بخشکد.

عید غدیر خم ، عید ولایت و امامت  برهمه ی شما دوستان خوبم 

 به خصوص سادات عزیز"محبت گلم  و قاصدک عزیزم" تبریک و تهنیت باد!

یا علی

...از بیابان بوی گندم مانده است

عشق روی دست مردم مانده است

عاقبت یک روز طوفان می شود

هرچه می خواهد خدا ، آن می شود

می روم افتان وخیزان تا غدیر

باده ها می نوشم از جوشن کبیر

آب زمزم در دل صحرا خوش است

باده نوشی از کف مولا خوش است

فاش می گویم که مولایم ، علی"ع" است

آفتاب صبح فردایم علی "ع" است

هر که در عشق علی "ع" گم می شود

مثل گل محبوب مردم می شود

آسمان رقصید و بارانی شدیم

موج زد دریا و طوفانی شدیم

بغض چندین ساله ی ما باز شد

یا علی "ع" گفتیم و عشق آغاز شد

یا علی "ع"  گفتیم و دریا خنده کرد

عشق ما را باز هم شرمنده کرد!

یا علی "ع" گفتیم و گل ها وا شدند

عشق آمد قطره ها دریا شدند

یا علی "ع" گفتیم و طوفانی شدیم

مست از آن دستی که می دانی شدیم

از سکوت و گریه سرشارم علی "ع" !

تا همیشه دوستت دارم علی "ع" !

                                   "محمود اکرامی"

به نام خدا

علی "ع" را چه بنامم ؟

علی"ع" را چه بخوانم ؟

ندانم ، ندانم

ثنایش نتوانم ، نتوانم

علی "ع" دست خدا بود

علی "ع" مست خدا بود.

خدا خواست که خود را بنماید

در جنت خود را به رخ ما بگشاید

علی "ع" را به همه خلق نشان داد

علی "ع" رهبر مردان صفا بود

علی "ع" آینه ی پاک خدا بود

علی "ع" را چه بنامم ؟

علی "ع" را چه بخوانم؟

علی "ع" گر چه خدا نیست

ولیکن ز خدا نیز جدا نیست

برو سوی علی "ع" تا که وفا را بشناسی

ببر نام علی "ع" تا که صفا را بشناسی

اگر آینه خواهی که ببینی رخ حق را

علی "ع" را بنگر تا که خدا را بشناسی

چه گویم سخن از او ؟ که نگنجد به بیانم

ندانم که سخن را به چه وادی بکشانم ؟

ندانم ، ندانم

ثنایش نتوانم

علی "ع" مرد حقیقت

علی "ع" شاه طریقت

علی "ع" مرهم دل های خراب است

ره کوی علی "ع" راه ثواب است

علی "ع" را چه بنامم ؟

علی "ع" را چه بخوانم ؟

ندانم ، ندانم

ثنایش نتوانم ، نتوانم !

                                                 "مهدی سهیلی"

ای یاور من در هنگام یاری ها،

ای امید و محل اعتماد من،

 ای پناهگاه و تکیه گاه استوار،

ای یکتا، ای بی همتا!

از درگاهت مسئلت دارم به حق آن مخلوقاتی که هیچ کس

 را در مقام، مانند آنها نیافریدی،  بر جماعت آنهارحمت

فرست و حاجتها و نیازهای مرا برآور!

ولادت با سعادت دهمین پیشوای شیعیان جهان امام هادی"ع"را به همه ی شما دوستان خوبم تبریک و تهنیت می گویم.

به نام هستی بخش

فرارسیدن عید همدلی و همگرایی ، عید شکوفایی ایمان ،عید سعید قربان ،

عید قربانی کردن  خواهش های نفسانی ، عید سعادت و کمال انسانی

 بر همه ی شما دوستان خوبم مبارک باد.

                 یا شفیق یا رفیق

ای خیمه ی عشق از تو بر پا مانده مانده

ای از تو دهان علم هم وا مانده !

از آتش اشکهایتان معلوم است

در کرب و بلا کودکی ات جا مانده.

شهادت امام محمدباقر"ع" برهمه ی شما دوستان خوبم تسلیت باد.

لا اله الا الله الملک الحق المبین

لباس یاس بر تن کرد زهرا"س"

کنار دست او بنشست مولا "ع"

محمد"ص" خطبه خواند ، زهرا بلی گفت

غلط گفتم بلی نه ! " یا علی" گفت

خجسته سالروز پیوند مولای متقیان"ع" و حضرت صدیقه ی طاهره "س" مبارک باد.

بسم الله الرحمن الرحیم

 شهادت مظلومانه حضرت امام محمّد تقی ـ جواد الائمه ـ "ع"

 یکی از راه های سریع برای رسیدن به حاجات این است که امام رضا (ع)

 را به جان فرزندش حضرت جواد (ع) قسم بدهید.

             "یا من به یفتخر المحبون"

               "ای آن که دوستان خدا به او افتخار می کنند"

امیرالمومنین علی"ع" فرمودند :

من از کتاب تورات دوازده آیه را انتخاب کردم و آن ها را به عربی

ترجمه کردم و هر روز سه مرتبه به آن ها نگاه می کنم.

1-ای آدمیزاد مادامیکه در تحت قدرت و سلطنت من هستی ، از سلطنت

 و شکوه هیچکس واهمه نداشته باش و بدان قدرت و سلطنت من بر تو

همیشگی و جاودانی است.

2-ای آدمیزاد مادامیکه خزینه های رزق و روزی من پر است ، غصه ی

 رزق و روزی را مخور ، در حالیکه خزینه ی رزق و روزی من

همیشه پر است.

3-ای آدمیزاد تا زمانی که مرا می توانی بیابی ، به هیچکس دل مبند ،هر

 وقت بخواهی مرا می یابی ، در حالی که نیکوکار و نزدیک تو هستم.

4-ای آدمیزاد به حق خودم قسم یاد می کنم که تو را دوست دارم ، پس به

 حق خودم تو نیز مرا دوست داشته باش.

5-ای آدمیزاد تا از صراط نگذشتی از خشم من ایمن مباش.

6-ای آدمیزاد همه چیز را به خاطر تو خلق کردم ، وتو رابه خاطر

 عبادت آفریدم ، پس مبادا به جهت آنچه برای تو آفریدم ، آنچه که تو را

برای آن آفریدم رها کنی و از آن درگذری .

7-ای آدمیزاد تو را از خاک  وسپس از علقه ومضغه آفریدم و آفرینش

توبرای من دشوار نبود.می پنداری که از رساندن قرصی نان به تو در

رنج ودشواری قرار بگیرم ؟

8-ای آدمیزاد بسیار وقت ها به خاطر خودت بر من خشمگین وآشفته

می شوی، لیکن یکبار به خاطر من برخودت خشمگین نمی شوی.

9-ای آدمیزاد رزق و روزی تو بر من فرض و واجب است ، و مرا نیز

 بر تو فرایضی است ، ولیکن اگر تو در انجام فرایض نسبت به من

سرپیچی کنی ،من از آنچه برخود واجب کردم سرپیچی نمی کنم و رزق

و روزی تو را می رسانم.

10-ای آدمیزاد هر کس تو را برای خودش می خواهد ، ولی من تو را

برای خودت می خواهم ، پس از من فرار نکن. 

11-ای فرزند آدم اگر به آنچه روزیت کرده ام راضی شوی ، هم جان

وهم تن خود را در آسایش و راحتی قرار داده ای ، وهم انسانی سزاوار

 وستودنی خواهی بود ، لیکن اگر به قسمت من راضی نباشی ،چنان دنیا

رابرتو مسلط می کنم که مثل حیوان وحشی در بیابان سرگردان گردی،

در حالیکه به بیشتر از آنچه برتو قسمت کرده ام دسترسی پیدا نخواهی

کرد.

12-ای آدمیزاد هرگاه در مقابل من می ایستی ، همچون بنده ای خاکسار 

که در مقابل پادشاهی با شکوه ایستاده است ،بایست ،و چنان باش که گویا

 مرا می بینی ، اگر تومرانمی بینی من که تورا می بینم.

                  یا مدبر ویا مطهر

بلیط ماندن است مانده روی دست های من

در این همه مسافر حرم نبود جای من ؟

رفیق عازم سفر ! فقط"سلام"را ببر

سفارش مریض حضرت امام را ببر

"سلام نسخه"را ببر ببین دوا نمی دهد

از او بپرس این مریض راشفا نمی دهد

چقدر تا تو با قطارها سفر کند دلش

چقدر بگذرند زائرانت از مقابلش

چقدر بادهای دوری ات مچاله اش کنند

ودوستان به روز های خوش حواله اش کنند

درست بیست سال شد که راه طوس بسته است

جوان دل شکسته ،دل به پای بوس بسته است

مرا طلای گنبد تو بی قرار می کند

کسی مرا به دوش ابرها سوار می کند

خیال می کند که دیدن تو قسمتش شده

همین کسی که دارد از خودش فرار می کند

کسی که بیست سال آزگار مشهدی نشد

وهر چه شکوه می کند به روزگار می کند

به بادهای آشنای شرق بوسه می دهد

به آتش ارادت تو افتخار می کند

به این امید ضامن رئوف ! تا ببیندت

هی آهوان بچه دار را شکار می کند !

هزار تا غروب در مسیر ایستاده ام

به هر که آمده به پای بوس نامه داده ام

"من از کبوتران گنبد تو کمترم مگر

که بعد سال ها نخوانده ای مرا به این سفر"

قطارهای عازم شمال شرق می روند

دقیقه های بی تو مثل باد وبرق می روند

کسی بلیط رفتنی به دست من نمی دهد

به آرزوی یک جوان خام تن نمی دهد

بلیط ماندن است مانده روی دست های من

در این همه مسافر حرم نبود جای من.

                                          "مهدی فرجی"