به نام خدا
خداوندا !
دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها .
یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان !
یا دلم را از آرزوها ی دست نیافتنی خالی کن.
به نام خدا
الهی !
اگر می آزمایی ، توان تحمل و صبر مرا زیاد کن !
اگر می آموزی ، ادراکم را وسعت ده !
اگر می بخشایی ، ظرفیتم را افزایش ده !
اگر می ستانی ، گوهر کمال را ارزانی کن !
و اگر می رهانی...
خدایا !
حتی لحظه ای مرا به حال خود رها مکن ، که نیاز نیازمندان را تنها
توپاسخگویی که بی نیاز از هر نیازی !
پروردگارا !
وقتی همه چیز از آن توست و همه چیزبه دست تو!
داشتن چه معنایی دارد بی تو و بی خواست تو !
خودت را دارایی من قرار ده...
کتاب عشق را جز یک ورق نیست
در آن هم نکته ای جز نام حق نیست
"پروین اعتصامی"
خدایا !
تنهایی ام را نیرو ببخش زیرا با نام تو این انزوا شفا می یابد.
خدایا !
تنها با نام تو می توانم در برابر تند باد زمان بایستم و
گناهم را به دست بخشندگی تو بسپارم.
سپاس تورا
که به هرانسانی سپری از تنهایی بخشیده ای
تا هرگز فراموشت نکند ، حقیقت تنهایی تویی!
" الهی و ربی من لی غیرک"
این بنده ی حقیر تو را جا نمی شود
این ذره ذره ذره که دریا نمی شود
کرمی که تن سپرده به نفرین پیله ها
آخر چطور ، مظهر پروانه می شود ؟
هی التماس می کنم : العفو یا ودود
هی استغاثه می کنم ، اما نمی شود
هر جاده ای به منزل مجنون نمی رسد
هر مقصدی که مقصد لیلا نمی شود
هر عاشقانه ای که به یوسف شبیه نیست
هرسر سپرده ای که زلیخا نمی شود
اقلیم یاس های جهان را که بو کنی
یک شمه از طهارت زهرا"س" نمی شود
تنهایی تمام زمین را که طی کنی
اندازه ی غریبی مولا"ع" نمی شود
ای ساحت مقدس " امن یجیب ها"
دنیا بدون ذکر تو ، دنیا نمی شود
ای آن که از خودم به خودم آشنا تری!
یک لحظه هم بدون تو حتی نمی شود
یا کاشف الکروب ! لک الحمد و الثنا
زخم زمانه بی تو مداوا نمی شود
این نامه را به شوق زیارت نوشته ام
یا مستجاب می شود ویا نمی شود...
"سارا جلوداریان"
"به نام حضرت دوست"
شیطان
اندازه ی یک حبه قند است.
گاهی می افتد توی فنجان دل ما
حل میشود آرام آرام
بی انکه ما اصلا بفهمیم
و روحمان سر میکشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهر آگین دیرین را
آن وقت او
خون می شود در خانه ی تن
می چرخد و می گردد و می ماند آن جا
او می شود من
طعم دهانم تلخ تلخ است
انگار سعی قطره قطره
رفته میان تار و پودم
این لکه ها چیست؟
بر روح سر تا کبودم!
ای وای ! پیش از آنکه از این سم بمیرم
باید که از دست خودت دارو بگیرم
ای آنکه داروخانه ات
هر موقع باز است
من ناخوشم
داروی من رازو نیاز است
چشمان من ابر است و هی باران می آید
اما بگو
کی می رود این درد و کی درمان می آید؟
شب بود اما
صبح آمده این دور و برها
این ردپای روشن اوست
این بال و پرها
لطفت برایم نسخه پیچید :
یک شیشه شربت ، آسمان
یک قرص خورشید
یک استکان یاد خدا باید بنوشیم
معجونی از نور و دعا باید بنوشیم.
"عرفان نظر آهاری "
پروردگارا
به من آرامش ده
تا بپذیرم آنچه ر ا که نمی توانم تغییر دهم
دلیری ده
تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم
بینش ده
تا تفاوت این دو را بدانم
مرا فهم ده
تا متوقع نباشم دنیا ومردم آن
مطابق میل من رفتار کنند.
"جبران خلیل جبران"
"یا ملجاء العاصین"
"ای پناه گنهکاران"
از توام یارب فراموشی مباد
هرکه می خواهد فراموشم کند
خداوندا !
ای دل دریا بی قرار نامت!
عشق تو را در دل غمگین دریا دیدم.
ذکر تو را بر لب سوزان شقایق دیدم.
تو را در صمیمیت لحظه های دعا دیدم.
تو را در بلور اشک عاشقانت دیدم.
جگر لاله های دشت شقایق را از هجرانت داغدار دیدم.
" در بقیع یادت دلم دیوانه وار طواف می کند"
در محراب دلم ،
یاد تو جوانه های سبز نیایش را می رویاند.
ای طراوت شقایق های دعا از تو الهام گرفته!
دلم را در کویت آواره کن ، آواره تر از این !
اما...
دلم را از حریمت نومید مگردان.
"یا ذا الفضل و الامتنان"
"ای دارای فضل وکرم و نعمت به بندگان"
خداوندا !
سرنوشت مرا خیر بنویس
تقدیری مبارک
که آنچه را تو زود می خواهی
دیر نخواهم
و چیزی را که تودیر می خواهی
زود نخواهم.
خداوندا !
تو را می خوانم که محتاجم .
به سوی تو روی آوردم که فقیرم.
به پیشگاهت ناله می کنم که ترسانم.
در برابرت اشک می ریزم که اندوهگینم.
از تو یاری می طلبم که ناتوانم.
الهی !
دریاب مرا که می توانی.
"یامن هو فی حکمته لطیف"
پروردگارا !روا مدار که پنهان ما از پیدای ما نا ستوده تر باشد و در ورای صورت آراسته ی ما سیرتی زشت و ناهموار نهفته باشد.
ای بر طرف سازنده ی هم و اندوه
ای بزرگ احسان
ای آگاه از سر بندگان
ای نیکو پرده پوش
جود و رحمتت لا یتناهی
نزد تو توسل می جویم
پس دعایم را مستجاب فرما
و از امیدی که به لطفت دارم
محرومم مسازو توبه ام قبول فرما!
و خطاهایم را به کرم و رحمتت بیامرز
ای مهربان ترین مهربانان.
" یا افضل معبود عبد"
"ای بهترین معبودی که پرستش توان کرد"
مهربانا !
پای سجاده ی نیازم یک مشت التماس پاشیدم
ستاره های تسبیح ، بغض سینه و آه گلویم را به هم گره زد .
پیاله پیاله التماس نثارت کردم.
دریا دریا نیاز به بیکرانه ات فرستادم.
قطره قطره "العفو"به سجاده ات آویختم...که با من باشی ، معبودم باشی
و بنده ی تو باشم.
و آسوده ام کنی از رنجی که با این خاکیان می برم و نجاتم دهی از دوزخ گناه و غم.
امشب تشنه ی "الرحمن الرحیم"وجودت گشته ام و در عظمت "سبحان الله"غرق شدم.
"زهرا شهرابی فراهانی"