اول خدا
حرفی بزن...یگانه ی موعود در ویل سرد و پر درد من
تمام روزهای رفته را بدهکار تو مانده ام.
چیزی بگو...که نفسهایت انبساطی عمیق برحیاتم
می بخشد.
و اشک هایت تغلیظ رگهایم را می کاهد.
حرفی بزن ...آنیمای من
معصومیت آغوشت را سالیان همیشه بر دوش
کشیده ام .
چیزی بگو... ای نا خود اگاه پر الهام
پر تنهائی خسته ست
" ؟ "
اول خدا
از
دوستت دارم
به
دوستت دارم
که
دوستت دارم
نه!
دوستت دارم
بی هیچ حرف اضافه ای !
" جلیل صفربیگی "
اول خدا
تنهایی
ذره ذره خودی نشان می دهد
وقتی تو آن قدر کم پیدایی که
سنگینی روزگارم را مورچه ها به کول می کشند و
من تماشایشان می کنم
" مهدیه لطیفی "
اول خدا
از آسمان هفتم اگر افتاده بودم
نمی شکستم
چنین که از چشم تو افتادم...
" نجمه بنائیان بروجنی "
اول خدا
گفتم : بهار
خنده زد و گفت:
ای دریغ !
دیگر بهار رفته نمی آید.
گفتم : پرنده ؟
گفت : اینجا پرنده نیست.
اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست !
گفتم :
درون چشم تو دیگر ؟
گفت : دیگر نشان ز باده ی مستی دهنده نیست.
اینجا به جز سکوت سکوتی گزنده نیست . . .
" حمید مصدق "
اول خدا
گم شدن را دوست دارم
کاش...!
زودتر پیدایت کرده بودم!
" جلیل صفربیگی "
اول خدا
برای بدست آوردنت نمی جنگم !
به تکّدی قلبت هم نمی آیم !
دوستت دارم ،
فارغ از داشتنت ....
"فریبا عرب نیا “
اول خدا
چه پشتـکار شگرفی . . .
هنوز در قفسم
هنوز هستم و از رو نمیرود نفسم
" لیلا صبوری زاده "
اول خدا
جورج گفت « خدا کوتاه قده و چاق»
نیک گفت «نه بلنده و لاغر»
لن گفت «ریش داره سفید و بلند»
جان گفت «نه خیر صورتش رو اصلاح کرده»
ویل گفت «سیاهه» باب گفت «سفیده»
رودنا گفت «زنه»
من لبخندی زدم اما اصلاْ نگفتم که
خدا برام عکس امضاء شده اش رو فرستاده ...
" شل سیلور استاین / ترجمه از : احمد پوری "
اول خدا
خارپشت
نامی ست که دوستانم بر من گذاشته اند
باهزاران چاقو در پشتم...
" رضا مرتضوی "