اول خدا
«بارالها من جادههای طلب را به سوی تو باز و صاف،
و آبشخورهای امید به تو رامالامال میبینم.
کمک خواستن از فضل و رحمت تو را مجاز، و درهای دعا را
به روی آنانکه تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند باز و
گشاده میبینم، و به یقین میدانم که تو آماده ی اجابت
دعای دعاکنندگان و در کمین پناه دادن به پناه خواهندگان
هستی و نیز یقین دارم که آن کس که به سوی تو کوچ کند
راه زیادی تا رسیدن به تو ندارد.
و یقین دارم چهره ی تو در پرده نیست، این آمال و اعمال
ناشایست بندگان است که حجاب دیده ی آنها میگردد ».
" امام سجاد ع "
اول خدا
دعایی که با " بسم الله الرحمن الرحیم " آغاز گردد ، رد نمی شود.
" پیامبر اکرم "ص"
اول خدا
رنگی به رنگ چشم سیاهت نمی رسد
من اشتباه کردم اگر ماه گفتمت
خورشید هم به صورت ماهت نمی رسد
هردفعه کودک غزلم می پرد هوا
دستش به میوه های نگاهت نمی رسد
هر وقت می زند به سرم فکر عاشقی
جایی به جز کنار و پناهت نمی رسد
یا تو نخوانده ای که بیایی به دیدنم
یا نامه های چشم به راهت نمی رسد
"عباسعباس حیدری"
اول خدا
زدم دلت را شکستم
با زندگی بی حساب شدم...
مادر
خواهرانم
برادرانم
رفقایم
مرا ببخشید...
از دل شکستن خوشم آمده است...
گرچه می دانم که کار خوبی نیست
اما از حالا به بعد
چاره ی دیگری ندارم .
چون هیچ کاری را
به این خوبی بلد نیستم...
وشما هم هیچ کاری را
به این خوبی یادم ندادید...
پس
آماده باشید
دل بعدی
شاید مال شما باشد !...
" فاطمه انتظار "
اول خدا
سیگاری نیستم
اما...
به تو که فکر می کنم
مزرعه ی بزرگی از توتون
در سرم آتش می گیرد !
" جلیل صفر بیگی "
اول خدا
ازباغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پوشانده اند"صبح:تو را"ابرهای تار"
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف ! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق "رحیم و رجیم" نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست !
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند
"فاضل نظری"
اول خدا
اول خدا
به عشق تو سروده ام ، همین و بس عزیزمن
به جز تو دل نمی دهم به هیچکس عزیز من
عزیز من شکوفه ی بهار من فقط تویی
من اعتنا نمی کنم به خار وخس عزیز من
منم همان قفس که در، اسارت قناری ام
کمی ترانه ساز کن، در این قفس عزیز من
تو آفتاب از چه رو، همیشه سرد بودهای
نگو که دل سپردهام، به یک هوس عزیز من
خودت شلوغی مرا، به انزوا کشاندهای
نهال نوپدید را، نکن هرس عزیز من
شمیم نام و یاد تو، رها نمیکند مرا
دوباره میکشم تو را، نفس نفس عزیز من
نه هیچ کس به جز خودت، برای من خودت نشد
فقط خودم، فقط خودت، همین و بس عزیز من
"مجتبی نادری "
اول خدا
عادت ندارم نازنینم زیر پا باشم
حتی اگر دلداده ی شخص شما باشم
حتی اگررستم بسازی ازمن و تا قرنها قرن
اسطوره ی پرمدعای شعرها باشم
عادت ندارم چتر باشم توی قلبی ...که
وقتی که جایم نیست هرگز !نه! چرا باشم؟؟
تنها صدا می ماند و اندوهگین هستم
لعنت به تقدیری که باید بی صدا باشم
شاید نباید ها و...هی....ای کاش..بایدها
پس سهم من از زندگی این است ؟؟ تا باشم
من بچه ی پایین شهرم من خودم هستم
وقتی خودم هستم چه حاجت ادعا باشم
پروردگارا !
وقتی همه چیز از آن توست و همه چیز به دست تو!
داشتن چه معنایی دارد بی تو و بی خواست تو ؟
خودت را دارایی من قرار ده...
اول خدا
با عشق دعا کن
اگربا کلمات دعا می کنی واژه هایت را ازعشق پر کن
وآنها را از اعماق قلبت برای خدا بازگو کن .
"مادر ترزا"