اول خدا
اگر هر بار که لبخند بر لبانم می نشانی
می توانستم به آسمان بروم و
ستاره ای بچینم، آسمان شب دیگر مثل کف دست بود.
اول خدا
هر حرف و صدایی را که می خواستم آموزش دهم از بچه ها می خواستم
کلماتی بگویند که همان صدا را داشته باشند.اشتباهات بچه ها در اولین
صداها و حرف ها قابل اغماض و طبیعی است.وقتی از مجتبی خواستم
کلمه ای بگوید که اول آن صدای " آ " داشته باشد و او سریع گفت :
آناناس ! خوشحال شدم و تشویقش کردم .
اما چند روز بعد وقتی خواستم کلمه ای بگوید که " ب " داشته باشد .
باز هم گفت : آناناس !
و روز های دیگر و روزهای دیگر...
- کلمه ای که " د " داشته باشد .
- آناناس !
- کلمه ای که " اَ " داشته باشد.
- آناناس !
- کجای آناناس " اَ " دارد ؟
بچه ها می خندیدند و مجتبی هم .
- کلمه ای که " م " داشته باشد.
- خانم اجازه ! آناناس !
و خلاصه انگار آناناس مجموعه ی همه ی حرف ها و صداها بود.
به فکر چاره افتادم . دو سه تا قوطی کمپوت آناناس به مدرسه بردم .
زنگ آخر آن ها را در کیف مجتبی گذاشتم :
" این جایزه ی خوب نوشتنت و این که پسر بسیار خوبی هستی " .
برق نگاهش خیره کننده بود . برای رفتن به خانه بال درآورده بود .
پس فردا هنگام تدریس حرف " س " خواستم کلمه ای بگوید که صدای
آخر آن " س " داشته باشد .چند کلمه گفت غیر از آناناس !
کمپوت ها معجزه کرده بودند!
" خانم اجازه ؟ / زهرا ملکی نیا "
اول خدا
شب مثل شربت است ولی شربتی سیاه
وقتی که هست در بغلش قرص،قرص ماه
اما تو ماه هستی و خورشید توامان
با روسری آبی وبا چادر سیاه
خو کرده است پنجره با آسمان تو
از اولین تبسم،از اولین نگاه
انگار بی غلط شده املای من وتو
با عین و شین و قاف همیشه بی اشتباه
در خواب رویشند بروی لبان ما
چندین هزار بوسه ی معصوم وبیگناه
گفتند می رسم به تو اما بگو که کی
یا با کدام کفش و یا از کدام راه؟
سردرگمم بدون تو در جاده های شهر
دستم بگیر تا که نیفتم به پرتگاه!
بگذار عاشقانه بخوانم برای تو
حال مرا نگیر،سکوت مرا نخواه!
"مرتضی کردی"
اول خدا
"به زانو در نخواهم آمد حتی اگر سقف آسمان از قد من کوتاه تر باشد"
اول خدا
همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
کار بزرگ خویش را کوچک مپنداراز دوست، دشمن ساختن کار کمی نیست
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
در فکر فتح قله قافم که آنجاستجایی که تا امروز برآن پرچمی نیست
" فاضل نظری "
اول خدا
سکوتی سفید
شبی آرام
مهتابی آبی
صدایی خسته !
و چشمانی منتظر...
تو هستی ؟
بی صدایی اما...
نگاهت پشت ستاره ها پنهان است
می دانم هستی!
" ؟ "
اول خدا
خالی ام خالی از آواز ، خالی از جرأت پرواز
ای غزل ترین ترانه منو از ازل بیآغاز
منو پر کن از ستاره ، از یه فریاد دوباره
از یه آهنگ قدیمی که خریداری نداره
منو پر کن از پرستو ، از شب نگاه آهو
از تو خاکستر دریا ، زنده شو ترانه بانو !
با تو بادبادک رویا ، توی پنجه های باده
بی تو حتی یه چراغم از سر کوچه زیاده
ترانه ی سکوتم و تنها تو می شنوی عزیز !
عطر زلال تنت و ، رو تن لحظه هام بریز !
بگو از شب تا خروسخون فاصله چن تا ستاره است ؟
بگو کِی لحظه ی ناب اون تولد دوباره است ؟
بگو تا سفره ی هفت سین چن تا یخ بندون سرده ؟
بگو چشمای ترانه چن تا بغض و گریه کرده ؟
بگو با منی که نبض روزگارو دس بگیرم
بگو تا از این زمونه خنده هامو پس بگیرم
بگو هستی که بمونم ، پشت زندگی نمیرم
تو که تو قصه نباشی از تموم قصه سیرم...
ترانه ی سکوتم و تنها تو می شنوی عزیز !
عطر زلال تنت و رو تن لحظه هام بریز !
" ترانه سرا : یغما گلرویی / خواننده : حمید حامی "
اول خدا
شما را به بد و نیک چنانکه باید می آزماییم.
انبیا / 35
هروقت که اتفاقی می افتد - یک اتفاق تلخ و ناجور -هروقت که حسابی
توی لک می روم و از ته دل آه می کشم یا از کوره در می روم و داد و
بیداد راه می اندازم ، مادرم می گوید :
" کم نیاور ! جلوی خدا آبروریزی نکن ! اینها همه اش امتحان است " .
آن وقت است که واقعاً لجم می گیرد و می گویم :
" مگر این جا مدرسه است ؟ مگر خانه ی ما جلسه ی امتحان است ؟".
خدایا !
اصلاً نمی فهمم تو چرا باید این قدر سر به سر ما آدم ها بگذاری ؟
چرا نمی گذاری آدم ها زندگی شان را بکنند ؟
اصلاً این همه امتحان به چه دردی می خورد؟
فکرش را که می کنم می بینم زندگی بدون امتحان چه زندگی قشنگ و
بی دلهره ای می شد .
اما تو دلت نمی خواهد زندگی ، قشنگ و بی دلهره باشد.
از همه بدتر این که من اصلاً نمی دانم چه چیزهایی جزء سئوالات امتحانی
هست و چه چیزهایی نیست .نمی دانم وقت امتحانهایت چه قدر است ؟
اصلاً منابع سئوالات امتحانی تو کجاست ؟ تو از چی امتحان می گیری ؟
وای که چقدر زندگی کردن کار سختی است . آن هم با این همه امتحان .
اما خدایا !
کاشکی می شد تغییری در رفتارت بدهی .باور کن اگر امتحان را حذف
کنی ، آدمهایت را خیلی خوشحال کرده ای .
" عرفان نظر آهاری "
اول خدا
هر روز با خودم فکر می کنم
چگونه می شود تمام دنیا
در یک لبخند خلاصه شود ؟!!
" میلاد تهرانی "
دوستان گلم سلام
امروز یکی از دوستان نازنین من عمل جراحی داره و من به شدت نگرانشم .
لطفاًبراش دعا کنین.
قربونتون آنیما
یارب العالمین
یا اباصالح " عج "
یکروز به آخر جهان مانده بیا
دل ، یخ زده روی دستمان مانده بیا
دنیا همه گور عاشقان است ، ولی
یک قبر هنوز بی نشان مانده بیا
الهم عجل لولیک الفرج
اول خدا
...و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
-غرق ابهامند.
- نه ،
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.
همیشه عاشق تنهاست.
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست.
" سهراب سپهری "