اول خدا
دوستان خوبم سلام
فرا رسیدن اربعین حسینی رو به همه ی شما تسلیت می گم.
اربعین آمد ، دلم را غم گرفت
بهر زینب"س" عالمی ماتم گرفت
سوز اهل آسمان آید به گوش
ناله ی صاحب زمان"عج" آمد به گوش
التماس دعا آنیما
السلام علیک یا ابا عبدالله "ع"
تو ای حسین " ع" باتو چه بگویم ؟
" شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل "
و تو ای چراغ راه ، ای کشتی رهایی
ای خونی که از آن نقطه ی صحرا
جاودان می تپی و می جوشی
ودر بستر زمان جاری هستی
و بر همه ی نسل ها می گذری
و هر زمین حاصلخیزی را سیراب خون می کنی
وهر بذر شایسته را در زیر خاک می شکافی و می شکوفانی
وهر نهال تشنه ای را به برگ و بار حیات و خرمی می کشانی
ای آموزگار بزرگ شهادت!
برقی از آن نور را
براین شبستان
سیاه و نومید ما بیفکن !
قطره ای ازآن خون را
در بستر خشکیده و نیم مرده ی ما جاری ساز!
و تفی از آتش آن صحرای آتش خیز را
به این زمستان سرد و فسرده ی ما ببخش!
ای که " مرگ سرخ " را برگزیده ای
تا عاشقانت را از " مرگ سیاه " برهانی
تا با هر قطره ی خونت ملتی را حیات بخشی
و تاریخ را به تپش آری !
و کالبد مرده و فسرده ی عصری را گرم کنی
و بدان جوشش و خروش زندگی و عشق و امید دهی!
ایمان ما ، ملت ما ، تاریخ فردای ما ، کالبد زمان ما
" به تو وخون تو محتاج است "
" دکتر علی شریعتی "
به نام خدا
دل سقا شبیه خیمه می سوخت
به دستانش رهایی را می آموخت
چه رازی در نگاهش بود وقتی
دو چشمش را به آب می دوخت
***
گل بی برگ و بو را بوسه می زد
نگاه رو به رو را بوسه می زد
نسیمی می وزید و روی شن ها
دو دست بی عمو را بوسه می زد
***
آن دل که ورا غم نپذیرد عجب است
عاشق که از او جدا بمیرد عجب است
ما عبد حسینیم و چنین آقایی
گر دست غلام خود نگیرد عجب است.
اول خدا
شکوه جاری ات را آب حس کرد
رخت را بوسه ی مهتاب حس کرد
تو در آب آمدی و تشنه رفتی
عطش را تا همیشه آب حس کرد
***
تو با آن خسته حالی بر نگشتی
دگر از آن حوالی بر نگشتی
کنار علقمه در خون نشستی
ولی با مشک خالی برنگشتی
***
ایمان و وفا سایه ی بالای تو بود
ایثار علی "ع" نقش به سیمای تو بود
گر لب نزدی به آب دریا ، عباس
دریای ادب میان لب های تو بود
***
برادر مشک آوردم برایت
برو ، ای جاری تا بی نهایت
تمام باغ خشکیده است ، بشتاب
خدا پشت و پناه دستهایت
به نام خدا
فروغش جلوه ی مهتاب را برد
ز چشم تشنه کامان ، خواب را برد
لبانش تشنه و دستش پر از آب
نگاهش آبروی آب می برد
***
من و این دل برایت گریه کردیم
به شور ماجرایت گریه کردیم
من و این چشم های خسته یک عمر
برای دست هایت گریه کردیم
***
آن روز که در کرب و بلا محشر بود
شاهنشه عشق و عاطفه بی سر بود
هر گوشه فتاده بود یک کشته ی عشق
شهزاده ی این عشق ، علی اکبر بود
به نام خدا
گفتند خدای عشق و احساس شود
بوی خوش او معلم یاس شود
فی الجمله به هم شدند مجموع صفات
تا حاصل ضرب حسن عباس شود
***
یک خار فرو نرفته در پای شما
بی اذن و اجازه ی تقاضای شما
نیزه به چه روی رفته در پای سرت ؟
سری است که بوده در تولای شما
به نام خدا
...ویرانه بود و شب و دختر یتیم
ویرانه ای که آه چه گویم نمی شود
چشم من است و چشم یتیمی که ای دریغ !
هم می شود که گریه کنم ، هم نمی شود
احرام بسته ایم به میقات کربلا
محرم کسی بدون محرم نمی شود
فریاد یا حسین دل زخمی مرا
جز گوشه ی نگاه تو محرم نمی شود
به نام خدا
حسین "ع" بیش از آب تشنه ی لبیک بود
افسوس که !
به جای افکارش ، زخم های تنش را نشانمان دادند
و تشنگی را بزرگترین دردش نامیدند.
"دکتر شریعتی"
به نام خدا
ای روی تو دلنواز! بر نیزه شدی ؟!
هان ای سر سرفراز بر نیزه شدی !
تاریخ ببین چه تلخ تکرار شده است
قرآن منی و باز بر نیزه شدی !
***
با اشک دو دیده ی تو را می بوسم
من زخم چکیده ی تو را می بوسم
جانم به لب است ، دل بریدم از جان
لب های بریده ی تو را می بوسم
به نام خدا
بیا با هم خدامان را بخوانیم
به حق مادرت زهرا "س"بخوانیم
کنار علقمه این جمعه ، مولا !
به جای ندبه ، عاشورا بخوانیم
***
آن روز عزیز فاطمه جان می داد
در آتش و سوز و همهمه جان می داد
آن روز در آن کویر غربت ، عباس "ع"
لب تشنه کنار علقمه جان می داد