به نام خدا
لازم نکرده مهر تو مهمانی ام کند
لازم نکرده قهر تو زندانی ام کند
لازم نکرده چشم تو عاشق کند مرا
گیسوی تو دچار پریشانی ام کند
لازم نکرده شاد شوم از تبسمت
لازم نکرده بغض تو بارانی ام کند
دلبسته ات شوم که رهایم کنی عزیز ؟!
لازم نکرده باز جنون جانی ام کند
از با تو بودن و به تو خو کردن - عاشقی
لازم نکرده خاطره ارزانی ام کند !
...دیگر " افق "به شعر تو وقعی نمی نهم
تا باز هم به شعبده ای فانی ام کند !
"یوسف شیر دژم "
به نام خدا
نویسنده ی جوانی کتاب رمان خود را به " برنارد شاو "داد وتمنا کرد
که وی نظر خود را بگوید.
چندی بعد " شاو " به جوان گفت : کتاب شما را خواندم ، به حق که از
نظر طبی بسیار سودمند است!
جوان توضیح بیشتری خواست.
" شاو " گفت :برای این که هیچ دارویی مثل این کتاب ، خواب آور نیست!
" نیش و نوش خلیل زاده
"
به نام خدا
اگر بخواهیم تمام شادمانی هایی را که خداوند به ما
ارزانی داشته شکر گذار باشیم ،
دیگر زمانی برای گله گذاری نخواهیم داشت.
به نام خدا
آن چنان استانداردهای جهانی
در این عشق رعایت شده
که دیروزقلبم...
گواهینامه ی ایزو 250000 گرفت !
" میلاد تهرانی "
لااله الا الله الملک الحق المبین
دوست خوبم سلام
ای حضور سبز عشق ، ای بلند عاشقی
بی تو معنایی نداشت ، بود یا نبودمان
یا ابا صالح "عج"
تو آبی تر از آسمانی، تورا دوست دارم
گل آویز این بوستانی ، تو را دوست دارم
چو عطرهوسناک گل های وحشی دراین دشت
همیشه روانی ، روانی ، تو را دوست دارم
تو با لحظه های قشنگ سحر می زنی موج
به دریایی از زندگانی ، تو را دوست دارم
از آن سوی دیوارهای بلند جنوبی
مرا همدل و همزبانی ، تو را دوست دارم
دعا می کنم تا بیایی به ویرانه ی من
گل مهربانی نشانی ، تو رادوست دارم
همین قدر می دانم از تو که مانند خورشید
جلودار این کاروانی ، تو را دوست دارم
تو زیباترین های احساس را می شناسی
تواین باغ را باغبانی ، تو را دوست دارم
بهاری ترین صبح من ! ای طلوع درخشان
تو مثل خدا جاودانی ، تو را دوست دارم.
"سیمین دخت وحیدی"
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک اعدائهم
به نام خدا
" جرج برنارد شاو" فکاهی نویس انگلیسی ، روزی به یکی از دوستان خود
گفت :هرگز به دوستت متلک نگویی که باعث از دست دادن آن دوست بشود ،
مگر این که...
دوستش پرسید : مگر این که چه ؟
گفت : مگر این که ارزش آن متلک ، بیش از ارزش دوستت باشد !
"نیش و نوش خلیل محمد زاده "
به نام خدا
گفتم : خسته ام.
گفت : از رحمت خدا نا امید نشوید. زمر /53
گفتم : کسی نمی دونه تو دلم چی می گذره.
گفت : خدا حائل است میان انسان و قلبش. انفال / 26
گفتم : هیچ کسی رو ندارم.
گفت : ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم. ق / 16
گفتم : ولی انگار اصلا منو فراموش کردی !
گفت : مرا یاد کنید ، تا شما را یاد کنم. بقره / 152
به نام خدا
تا آسمان راهی نیست...
اما تا آسمانی شدن راه بسیار است.
به نام خدا
خداوندا !
دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها .
یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان !
یا دلم را از آرزوها ی دست نیافتنی خالی کن.
به نام خدا
ناگاه عشق ، عشق نه ، چیزی عجیب تر
چیزی شبیه زلزله اما ، مهیب تر
چیزی غریب مثل نگاه کبوتران
یا مثل چشم های تو حتی غریب تر
تقسیم شد نگاه تو و بی نصیب ماند
چشمی که نیست چشمی از او بی نصیب تر
رفتم میان باغ اساطیری گناه
در جستجوی میوه ای از سیب ، سیب تر
تنها همین ، همین که بگویم نیافتم
از چشم های روشن تو دل فریب تر
با دست های سوخته ام باز آمدم
عاشق تر و حریص تر و ناشکیب تر
اینک منم غریق تماشای لحظه ها
با چشمی از کبوتر و باران ، نجیب تر
"محمود سنجری"